درباره وبلاگ

بسم الله . گاهی به آدم حس های خاص دست میده مثلا یه وقتایی باتمام وجودت دوست داری خدارو بغل کنی و یه وقت هایی دلت میگیره ازش اینجا جایی است که من راجب حس ها و خاطراتم صحبت میکنم . راجب یه وقتای زندگیم ، یه وقت هایی که خودم و خدا رقمشون میزنیم چون شش دانگ دل من به نام خدااااست . امیدوارم از شنیدنشون لذت ببرید .
آخرین مطالب
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 36
بازدید ماه : 125
بازدید کل : 66288
تعداد مطالب : 32
تعداد نظرات : 61
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


اینجا کلبه ی دل من است ، شش دانگش هم به نام خداست .
سه شنبه 9 شهريور 1395برچسب:, :: 17:32 ::  نويسنده : نرگس بانو        

بعد از یکسال

ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام

چقد این روزها دلم تحول میخواهد

دلم دگرگونی میخواهد

تنوع میخواهد

از یکواختی زندگی خسته ام

 

زود خسته شدم

میدانستم اینجوری میشود

خودم را خوب میشناسم

از آرامش زندگیم راضیم

خوشبختم 

ولی...

من

 

 برای آشوب ساخته شده ام

برای بدو بدو

زیادی آرامش آرامشم را برهم میزند

دانشگاه و آن همه مشغله

و الان بیکاری و بیکاری و بیکاری

همین چندماه پیش بود حسرت میخوردم

به حال خانم خانه دار و بیکار

ولی الان دلم میسوزد برای آن ها

که چه سخت هست بیکاری و بیهودگی...

 

 



یک شنبه 5 مهر 1394برچسب:, :: 20:25 ::  نويسنده : نرگس بانو        

شروع زندگی مشترک یک طعم دیگری دارد

یک حس متفاوت...

متفاوت از قبل عقد و دوران عقد

عاشقی , عاشقت تر از همیشه

عاشقی , خیلی عمیق

ولی نه اونجوری که همه تصور میکنن

همه میگن اولش هست, یه ذره بگذره تکراری میشه

بزار یه آرزو بکنم :

خدایا عشقمون رو مستدام بدار و محبتمان را روزافزون کن

تا آخر عمر

آمین آمین



یک شنبه 31 خرداد 1394برچسب:, :: 18:19 ::  نويسنده : نرگس بانو        

تقدیم به کلیــــــــــــد دار کلــــــــــــــــــــبه دلـــــــــــــــــم  ...

 

دلــــــــم میلرزد وقتی پشت تلفن صدایت خسته مینماید

دلــــــــم میگیرد وقتی نگاهت را خسته حس میکنم

حالم بد میشود وقتی حالت بد است ...

حال  من گره زده شده به حال تو

مهربانم ...

تو همه چیز و همه ی وجود منــــــــــی

ای تنها عشــــــــــــــــــــق زندگیم

مواظــــــــب خودت باش اگــــــــــر دوســــــــــتم داری

تـــــــــــــــــو آرام باشی همه دنیا برایم آرام است

آشوب درونت مرا بـــــــــــــــــــهم میریزد ...

به خاطـــــــــــــر من مواظب خودت باش ...

عاشقانه , در تـــــــک تــــــــک نفس هایی که میکشم

دوســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتت دارم

 



جمعه 26 دی 1393برچسب:, :: 20:11 ::  نويسنده : نرگس بانو        

گاهی آرامش یعنی سر گذاشتن روی شانه های یک مرد ...

و گاهی بعد از خدا همین مرد هست  و بس , که آرامش رو بهت هدیه میده ...

آرامشی که متفاوت تر از همه ی حس هایی هست که تو زندگیت درک کردی .

خدایا بابت درک این حس های قشنگ ازت ممنوووونم

 

همین ...

 



یک شنبه 23 شهريور 1393برچسب:, :: 21:38 ::  نويسنده : نرگس بانو        

دنیا مال من شدددددددددددددددددددددد

وااااااااااای باورم نمیشه

آقا مهدی مال من شددددددددددددد

خدایا آقامو حفظش کن

همیشه همیشه مراقبش باش

من ازدواج کردم

من پریددددددددددددددددددم

 

بیشتر از این اجازه ابراز احساسات ندارم

 



جمعه 21 شهريور 1393برچسب:, :: 20:56 ::  نويسنده : نرگس بانو        

این روزها دارم حس های خوبی رو تجربه میکنم

حس ناب دوست داشتن

حس ناب دلبستگی داشتن

حس نگران شدن

بقیش بماندچشمک

حس یه انتظار شیرین برای یک وصال

یک وصال مقدس

دارم لحظه شماری رو برای حس های پاک درک میکنم

این روزها سعی میکنم حس های یواشکی رو درک کنم

دارم با خودم کلنجار میرم که باید صبر کنم

فقط دوروز دیگه ...

باید فقط دو روز دیگه صبر کنم

بعدش همه دنیا میشه مال من

چیزی مال من میشه که دنیا درمقابلش بی ارزش ترازاین حرفاست

فعلا فقط باید منتظر بمونم

ومهمتر اینکه

دعا بکنم

برای خیلی چیزها دعا بکنم

 



شنبه 15 شهريور 1393برچسب:, :: 22:15 ::  نويسنده : نرگس بانو        

 

عشق من ,  امام رضای من

 

دوست دارم

بی اندازه

همین ...



دو شنبه 6 مرداد 1393برچسب:, :: 1:49 ::  نويسنده : نرگس بانو        

بلخره نظر کرد ...

آقای من بلخره نظر کرد !

مدت ها بود دلم لک زده بود براش

برا صحن و سراش

برا اون گنبد دلبرش از ته خیابون امام رضا

برا ایوون طلا, پنجره فولاد , سقاخونه

کلا دلم لک زده بود برا صحن انقلاب

برای اون ضریحش که دیوانه میکنه هر زائری رو

دلم براش یه ذره شده بود

بعد کربلا همش خدا خدا میکردم کی میرم مشهد!

این اواخر دلخور شدم سر بی محلیاش

بهش گفتم باشه با مرام من بد,من بی لیاقت,من بی ارزش ...

تو که خیلی مرامت بالاتر از این حرفاست پس چرا هوای دلمو نداری!

مگه نمیبینی داره لک میزنه برات

پس چرا محل نمیزاری ؟!

راستش شب قدر فقط یه لحظه کار خودشو کرد

تو زندگی من لحظه ها خیلی وقتا خیلی کارا کردن

فقط یه لحظه به معنی واقعی ...

الان قراره زائرش باشم , قراره برم پابوس

باورم نمیشه و دارم دل دل میکنم برای وصال تو صحن انقلاب

دارم پر پر میزنم برای یه بار دیگه دردودل باهاش

کاش میشد منم یکی از کبوتراش بودم و تاآخرعمرم

تا آخر عمرم دور گنبدش میگشتم و عشق میکردم

کاش!!!

یه مدت طولانی (حدود40روز) مهمون امام رضام

کلید کلبه دلمم دست خودشه!به هر سمتی بازش کرد براتون مینویسم.

ان شاالله قسمت آرزومنداش



پنج شنبه 2 مرداد 1393برچسب:, :: 6:10 ::  نويسنده : نرگس بانو        

به نام عشقم , خدای من

دیروز توی ماه عسل یه پسرومادرش رو دعوت کرده بودن,

مادری که20 سال منتظر تولد فرزندش میشه
وتوی 4 سالگیش متوجه میشه

که پاره تنش سرطان داره

این برنامه واقعا به فکر وادارم کرد

به این فکر کردم که اگر من جای اون مادربودم چیکارمیکردم؟!

بین الطلوعین امروز وقتی داشتم به این موضوع فکر میکردم

به این رسیدم که اینجور مشکلات ازما دور نیست

بعید نیست آرامش الان زندگیمون آرامش قبل طوفان باشه

پس مشکل هست و خواهد بود

اصلا شرط بزرگ شدن ما آدما همیناست

اینکه من یه زندگی عادی یکنواخت داشته باشم

خوب بودن تو این شرایط هنر نیست

وقتی دقیق به زندگی نگاه کنیم

میبینیم تهش چیه ؟

بعد 50 سال 60 سال و ته تهش دیگه 80 سال میمیریم

واین واقعیت زندگیه

خب وقتی مردی تو میشی و خدا و نتیجه اعمالت

میدونی لذت کجاست؟

اونجایی که بعد یه عمر با وجود همممه مشکلات کنار خدا بودن

و بعد از مرگ در آغوشش قرارگرفتن

اونجایی که وقتی میری به دیدارش

برگرده بگه سلام بندم , خوش اومدی ,مشتاق دیدار

واونجا نهایت همه خوشبختی و سعادتته

اونجا تهه همه چیه چون خدا خودش تهه همه چیه !!!

مهم نیست تو این دوروز دنیا آروم زندگی کنیم یا پرآشوب

مهم نیست خوشبختی باشیم یا مثلا بدبخت

مهم نیست سلامت باشیم یا مریض

باور کنیم مهم نیست , کاش باور کنیم !!!

مهم اینکه که طوری زندگی کنیم

که زندگی ابدیمون
پرآرامش و پر از خوشبختی و پر از سلامتی باشه

اینو باور کنیم واز خدا بخواییم

توی آرامش های زندگیمون بخواییم ,

که توان تحمل روزهای پرآشوب زندگی رو بهمون بده

بخاطر خودش و خودش وخودش

ان شاالله



شنبه 28 تير 1393برچسب:, :: 5:9 ::  نويسنده : نرگس بانو        

امروز صب این مطلب رو مینویسم که هیچوقت یادم نره

قبل از ماه رمضون به خودم قول داده بودم که شبهای قدر

چیز کوچیک از خدا نخوام

دوشب از شبهای قدر امسال گذشت

ومن قرار و مدارامو با خدا مینویسم که یادم نره

یادم نره که اول از خدا خواستم منو ببخشه

اعتراف کردم که روسیاهم , خیلی زیاد

خوب میدونم ستارالعیوب هست وهمین آبروروازستارالعیوبی اودارم

ازش خواستم منو ببخشه و توبه کردم

یادم بمونه توبه یعنی دیگه سمت گناه نمیرم ....

امشب ازش خواستم وقتی منو بخشید وپاکم کرد

خریدارم باشه و منو بخره برای خودش

ازش خواستم مخلصم کنه برای خودش

مخلص شدن برای خدا یعنی :

میخندی برای خدا , گریه میکنی برای خدا

راه میری برای خدا , میخوابی برای خدا

حرف میزنی برای خدا , سکوت میکنی برای خدا

وخلاصه نفس میکشی برای خدا

و

فقط فقط برای خدا

خیلی لذت داره , برای خدا مخلص شدن , مال خدا شدن

نهایت لذت همین جاست

خدایا من نمیخوام مال غیر تو باشم

نزار مال غیر تو بشم

پاکم کن و منو بخر

به نظرم این دیگه اون شاه دعاست

دعایی که توش هم سلامتی هست , هم موفقیت ,

هم شهادت , هم کارخوب , هم ازدواج موفق وهم وهم وهم

اگر با خدا بودی همه چی برات حله

اگر هدفت شد خدا چه موفق باشی از نظر دیگران و چه نباشی

از نظر خدا موفقی و این مهمه نه چیز دیگه

خدایا ... چشمک



چهار شنبه 25 تير 1393برچسب:, :: 2:43 ::  نويسنده : نرگس بانو        

امشب بخاطر یک موضوعی داشتم مطالبات مقام معظم رهبری در حوزه علم رو بررسی میکردم

خیلی عالی بود

خیلی جامع و غنی

همین چند وقت پیش یه مسابقه برگزار کردیم تو دانشگاه

مسابقه کتابخوانی از جزوه مطالبات رهبری در حوزه علم

اخر سوالات نظر سنجی گذاشتیم که نظرتون درموردمطالبات چی بود؟

جواب های دانشجوها برام خیلی جالب بود

اکثرا اغراق کرده بودن که از این مطالبات خبر نداشتند

ومهمتر اینکه مطمئن بودن اگر فقط همین مطالبات عملی بشه

ایران بهشت میشه و مشکلی نمیمونه

 

انصافا هم همینطوره

ولی کو مرد عمل

امشب وقتی حس کردم حضرت آقا خیلی تاکید دارن رو علم

یه لحظه دلم خواست کاش مخترع ودانشمندونخبه علمی بودم

خب عشق ما همین برآورده کردن مطالبات آقامونه دیگه

خدا کنه تو سنگرای دیگه سرباز مفید ولایت باشیم

ان شاالله

 



جمعه 20 تير 1393برچسب:, :: 1:35 ::  نويسنده : نرگس بانو        

این شبها و این روزا همه ی دغدغه ام این شده که

مفید باشم

مفید باشه

قبل از ماه رمضون, از چند ماه قبل ؛ داشتم لحظه شماری میکردم برای اومدنش

 

والان اومده

ولی...

من مدام در نگرانی رفتنش به سر میبرم

بدون اینکه تونسته باشم از اون نهایت استفاده رو بکنم

 

 

نمیدونم چرا ما آدما اینجوری هستیم

تا چیزی رو نداریم برای داشتنش لحظه شماری میکنیم

 

ووقتی داریمش

قدر نمیدونیم

گفتم قدر یاد شبهای قدر افتادم

حالا همه ی امیدم شده شبهای قدر

بلکم شب قدر چیزی نصیبمون بشه

این شبها و این روزها که از پی هم گذشت و میگذرد

دارم دل دل میکنم برای برکت شب قدر

این دفعه تصمیم گرفته ام چیزهای بزرگ از خدا بخوام

خیلی بزرگ

از بعد کربلا که چیز کوچک خواستم

خسران زده ام

میخوام از این به بعد چیزهای بزرگ بخوام

البته

اگر توفیق داشتیم

ان شاالله...



یک شنبه 14 تير 1393برچسب:, :: 23:59 ::  نويسنده : نرگس بانو        

اشک این روزهایم را مدیون حسینم

این روزها اشک میریزم و قطره قطره اش را

مدیون حسینم

آقای مهربانم بادلم کاری کرد

کارستان

اشک میریزم

وقتی اسم کربلا می آید

وقتی نگاهم به گنبد و ضریح عشق می افتد

همان شده که میخواستم

دلم سبک شده

ابربهاری شده و میبارد

همیشه آرزوی این حال را داشتم

دوای دردم کربلا بود

 

ارباب کرد هرآنچه که باید میکرد

دلم این روزها وقتی خلوتی حرم حسین رو تو عکسا میبینه

پر میکشه سمت مشهد الرضا

میخوام شکایت ببرم پیش امام رضام

حالا که عاشق و دلباختمون کردین

چرا راه بسته شد

چرا؟!!!

با دلم چه میکنین شما

دلم این روزها دوباره زیارت میخواد

دعا کنید برای آرامش دلمون

 



شنبه 14 تير 1393برچسب:, :: 23:42 ::  نويسنده : نرگس بانو        

 

فضای ذهن من این روزها حکایتش همین است

البته این فقط قطعه کوچکی از ذهنمه

خیلی کوچک

وبیشتر

کاری !!!

 



یک شنبه 3 فروردين 1393برچسب:, :: 14:34 ::  نويسنده : نرگس بانو        

منزلگاه دوم گردان تخریب بود

جایی که قبلا  کمتر اسمش رو شنیده بودم وذهنیتی ازش نداشتم

اولش یه جورایی خورد تو ذوقمون ، چون قرار بود بریم فتح المبین

ولی با بارون شدیدی که تو خوزستان در حال بارش بود

برنامه فتح المبین کنسل شد و رفتیم گردان تخریب

فضای متفاوتی بود از مناطق دیگه

یه ساختمون قدیمی بزرگ مثل یک حسینیه عظیم

سرپوشیده وسط بیابان

با کلی زخم باقی مونده از جراحت جنگ

تو گردان تخریب مهمون حاج حسین یکتا بودیم

اونایی که حاج حسین رو میشناسن احتمالن تا الان گرفتن که

چه حالی کردیم باهاش

حاج حسین کلا فوق العاده است

برامون از شبای بچه های تخریب چی گفت

ازقبرای کنده شده و بی جسدکه محراب نماز شبشون بوده 

از مناجات و دعا و زمزمه های نیمه شب

از معرفت شهدا و بی معرفتی ما

از منبع انرِژی بودن همون گردان تخریب

بهمون یادآوری کرد که ما معشوق زیاد داریم

که شهدا برای ما مردن قبل به دنیا اومدن ما

که شهدا عاشق ما هستن

بهمون گفت بریم گم شیم

گمنامی یه چیز دیگه است

کلی هندونه داد زیر بغلمون

حاج حسین خوب یادآوری کرد جنگ نفر به نفر الانمون رو و کلی حرف خودمونی دیگه

بماند ...

  

 



جمعه 1 فروردين 1393برچسب:, :: 20:13 ::  نويسنده : نرگس بانو        

منزل گاه اول دوکوهه بود

پادگان عشق

پادگان شور

پادگان همت

پادگان باکری ها و خرازی ها

نمیدونم تابحال دوکوهه رفتین یا نه

اگه نه ، به قول دوستان نصف عمرتون برباده

واگه آره الان باید خوب درک بکنید حرف به حرف کلامم رو

وقتی وارد پادگان دوکوهه میشی

 میون ساختمون زخم خورده پرسه میزنی

 انگار هنوز عطر رزمنده ها اونجاست

فک کنم اگه گوشتو تیز بکنی
هنوز میشه صدای همهمه ی روزهای آموزش قبل عملیات و
شبای اعزام نیروروبشنوی

اگه سری بزنی به حسینییش
 قشنگ لمس میکنی حال قشنگ رزمنده ها
وزمزمه زیارت عاشورا شبای اعزامشون رو  

هنوز هم توی حسینیش پرچم یا زهرا (س) سر همه پرچم هاست

دوکوهه رفتی گوشاتو تیز کن

صدا زیاده برای شنیدن

واما حکایت من ...

 

 

 

 



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 28 اسفند 1392برچسب:, :: 21:48 ::  نويسنده : نرگس بانو        

سلامی گرم و صمیمی واالبته با صدایی گرفته به دوستان همیشگی ام

می خواهم از سفری برایتان بنویسم که در هر لحظه اش

آرزو کردم کاش فرصت قلم زدن بود

تا میتوانستم انتقال دهم احساس های قشنگم را

جاتون خالی مثل هر سال،  امسال هم توفیق شدآخرسالی  بریم

اردوی راهیان نور

البته این دفعه توفیق بیشتر بود و

خادم الشهدا بودیم

سفری که با وجود اّینکه دفعه ی پنجمش بود

ولی انگار اولین بار بود

مثل همیشه تازه و ناب

پر از حس های قشنگ

و پر از درس های زندگی

خیلی چیزها یاد گرفتم

خیلی چیزها

این روزها بیشتر از همیشه ی عمرم احساس خوشبختی دارم

حس میکنم درحال  ساخته شدنم

در حال بزرگ شدن

خداروشکر

در پست های بعدی منطقه به منطقه روایت خواهم کرد

ان شاالله

 

 

 



یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:, :: 1:41 ::  نويسنده : نرگس بانو        

 

نمیدونم تا بحال نشستین با خودتون یه دور عمرتونو مرور کنید یا نه ...

اگه نه توصیه میکنم حتما اینکارو بکنید !

چن وقت پیش به بهانه ای که شاید بعدها راجبش حرف زدم

نشستم پای حساب و کتاب با خودم

پای دودوتا چهارتاهای عمرم

نشستم پای حساب و
به تدریج کل حساب وکتاب عمرمو(البته جاهایی که یادم بود)رودر آوردم

دفترم پر شد

حسابم سنگین تر از اونی بود که فکرشو میکردم

سنگین و گاهی جبران ناپذیر

جاتون خالی توی اون چن شب چه شبایی که با اشک چشم نخوابیدم

از خودم خجالت میکشیدم

از خدا ...

ولی خداروشکر که زود به خودم اومدم

قبل سنگین تر شدن نشستم پای حساب

ان شاالله دفتر حساب تکمیل شد میریم سراغ جبران

دعا کنید توفیق جبران داشته باشیم

*شبی یک ربع از همه ی دنیا بکن
و با یک قلم و کاغذ حساب عمرت را سال به سال دربیار

آرامشی دارد مثال نزدنی

( در مطالب آینده گام های دیگر رسیدن به آرامش رو میگم براتون )



یک شنبه 12 بهمن 1392برچسب:, :: 23:51 ::  نويسنده : نرگس بانو        

امروز صحنه ای رو دیدم وچیزهایی رو شنیدم که...

اولا غصه دارم کرد

وثانیا به فکر و دعا وادارم کرد....

یکی از دوستام که دختر مقید و چادری بود

توی بازار بدون چادر دیدمش

باورم نمیشد

مث خواب بود ، اینقد شوکه شدم که چیزی نداشتم برای گفتن

میدونید چرا این وضعیت رو پیدا کرده بود

چون ازدواج کرده بود

مسخرست

نه؟؟؟‍‍!!!

این اولین مورد نبود

قبلن هم دیدم

دوستانی که بعد از ازدواج :

نمازهاشون آخر وقتی شد ، قضا شد

چادرهاشون دست و پاگیر شد

آرایشهاشون غلیظ شد

فعالیت های فرهنگیشون قطع شد

وووو

ولی چرا؟ واقعا چرا؟ برام جای سوال داره!!!

خالم میگه تاثیر طرفه آدمه

منم قبول دارم ، البته اول خودشونن که ضعیفن و بعد طرفشونه

اتفاق امروز به فکر وادارم کرد

که حواسم به خودم باشه ، ظاهر نباشم ، عمیق بشم تو اعتقاداتم

و مهمتر

تو انتخابم دقت کنم

خدایا من نمیخوام ظاهر باشم ، سست باشم ، چن روزه باشم

میخوام تا آخر عمرم همین باشم
بلکم بالاتر نه پایین تر

خدایا بالم بده بعد ازدواج بپرم نه اینکه تو باتلاق زندگی غرق بشم

 

همسفر خوبی نصیبم کن

همسفری تا بهشت ...



چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:, :: 1:12 ::  نويسنده : نرگس بانو        

       همیشه محرم که میشد خودم رو آماده میکردم برای کللللللی عزاداری و گریه و حال کردن با آقا ...

    ولی هر کی هم نمیدونست خودم خوب میدونستم که همراه همه این حال ها معرفتی نیست

   میدونستم اگر گریه ای هم هست ، سیاه پوشی هم هست ، عزادری هم هست

هست

ولی پشتش معرفت نیست ، عشق نیست 
من عاشق نبودم ...

یه مدت رفتم پی اش ، پی راه کسب معرفت

گفتن زیارت عاشورا ، کتاب ، عزاداری؛اینا راه کسب محبته

ولی من خودمو خوب میشناسم

من باید از نزدیک درک کنم ، باید زیارت کنم

زیارت عاشقم میکنه ، شیفتم میکنه ، پایبندم میکنه

کاری که زیارت امام رضا باهام کرده

برای همین محرم امسال از آقام فقط زیارت خواستم

 

فقط زیارت

باورم نمیشد که دعام مستجاب شده باشه

ولی...

ولی آقام با معرفت تر از این حرفاست

 

در عی

 

ن بی لیاقتی من،  دعوتم کرده

قراره اگر خدابخواد و برات کربلام مهر بخوره ، عید امسال کربلا باشم

عید امسال زیارت برم ، عاشق بشم ، شیفته بشم

دلمو گر

 

ه بزنم به شش گوشه و برگردم

 

دعا کنید برای کربلایی شدنمون

التماس دعا

 



جمعه 19 مهر 1392برچسب:, :: 21:35 ::  نويسنده : نرگس بانو        

حس این روزهام :

اینجا از اولش قرار بود از حس هام بگم

این روزها سرم خیلی شلوغه ، درگیر مسئولیت جدیدم که پذیرفتم !

درکل روزهای خوبی است ، خداروشکر

صب ها که از خواب بیدار میشم خوبم و خوشحال

از خوابگاه که میخوام بزنم  بیرون سعی میکنم با ذکر خداباشه و شکر نعمتهاش

شب ها هم انصافا خیلی خستم

ظاهرا وقت فکر کردن و وقت گذاشتن برا خیلی چیزهارو ندارم

ولی ...

بگذریم

روزهای عادی است که از پی هم میگذرد و من...

ومن منتظر یک اتفاق ...

گاهی دلم خیلی شور میزنه ، بی دلیل !!!

گاهی هم استرس دارم ، بی دلیل !!!

ولی اکثر اوقات راضیم و شاکر

توکل بر خدا

هر چی او بخواد

" لا حول ولا قوه الی باالله العلی العظیم "



یک شنبه 7 مهر 1392برچسب:, :: 15:30 ::  نويسنده : نرگس بانو        

این روزها خیلی داغونم

مخصوصا وقتی بعضی اتفاقات میفته دوباره هوایی میشم پر بکشم

ولی

بالم شکسته

دوا میخوام واسه درمان بال شکستم

میدونم دوای دردمو

خیلی وقته پی اش هستم ولی...

خدایا تو گفتی صبر کن , منم گفتم چشم!!!!

ولی اینروزا دارم کم میارم

داغونم

میترسم ...

استاد اخلاق گفت روحم ضعیف شده که با هر نسیمی سرما میخوره

خدایا هوای روحمو , هوای دلمو داشته باش

میترسم کم بیارم

خدایا بال پروازم بده

دلم پرواز میخواد , همراه میخواد

خدایا ...

 



چهار شنبه 13 شهريور 1392برچسب:, :: 18:3 ::  نويسنده : نرگس بانو        

دیشب دست به قلم شدم و یه پست فوق العاده نوشتم با " عنوانه شکر... "

به نظرم خیلی عالی شده بود در حدی که ذوق داشتم سریع بزارمش تو وبلاگ

وقتی همه کاراشو انجام دادم

بدون اینکه سیوش کنم خواستم براش عکس بزارم که یه دفعه همه چی پریددددددددگریه

یکی دو ساعت واسش وقت گذاشتم ، تا ساعت 2 داشتم روش کار میکردم

ولـــــــــــــــــــــی....

وقتی پاک شد یه ربع همین جوری خشکم زد ، باورم نمیشد !!!

وقتی دیدم هوای اتاق داره خفم میکنه رفتم تو حیاط ؛

اعصابم خورد بود بدجور ، ولی وقتی دیدم بارووون میبارید

رفتم زیر بارون 

به خودم گفتم شاید توی اون مطلب چیزی بوده که خدا نخواسته ثبت بشه

پس بیخیالش شو و برو بخواب

البته چاره ای هم نداشتم ولی حسنش این بود که  آروم شده بودم ...

امروزم هرچی سعی کردم دوباره بنویسم نشد ، یعنی نیومد!

علی الحساب این پست و داشته باشد تا با " شکر ..." برگردم خدمتتون ان شاالله

یادمون باشه توی هر اتفاق از زندگیمون حکمتی نهفته

کافیه حواسمونو جمع کنیم ...

 



چهار شنبه 6 شهريور 1392برچسب:, :: 23:4 ::  نويسنده : نرگس بانو        

مسئولیتــــــ ...

لغتی که گاهی خیلی سنگینه ، گاهی لذت بخشه ، گاهی آرامش بخشه ، گاهی هم اعصاب خورد کن !

اینهمه تضاد تو یه کلمـــــه ؟!!!

مسئولیت مسلمان بودن ، مسئولیت ایرانی بودن ، مسئولیت دانشجو بودن ،

مسئولیت دختر بودن ، مسئولیت خواهر بودن ،

مسئولیتــــ مسئــــــول بودن

مسئولیت بندگی ووو

یه زمانی عشق مسئولیت بودم
مسئولیت بهم آرامش میداد
هرچه قدر بیشتر بهتر...
الانم دوستش دارم، اصلا بدون مسئولیت زندگی برام معنی نداره ولی...

دلیلشو نمیدونم

ولی دیگه زود خسته میشم ! گردنم توانش کم شده و بارسنگینو نمیکشه ...

میتـــــرسم ...

میتـــــرسم از مسئوله خوبی نبودن ، میترسم از کم آوردن

تا بهم فشار میاد اولین چیزی که به ذهنم میرسه ، فـــــــــــراره !

فرار به جای موندن و استقامتــــــ ...

دوست ندارم کم بیارم ، ضعیف باشم  و میدون خالی کنم...

همیشه دوست داشتم قوی بودم و مفید و مقاوم

اینو قبول دارین که  وقتی لایقی مسئولی؟؟؟!

ولــی

خیـــــلی سخته اثباتــــ  لیـــاقت در مسئولیتـــــ ؛ اینو از ته دلم گفتم !!!!

راجب مسئولیت بازم باهم حرف میزنیم ...

" دعا کنید برای مسئوله خوبی بودنمون "

 



پنج شنبه 30 مرداد 1392برچسب:, :: 22:4 ::  نويسنده : نرگس بانو        

میخوام اینبار از آرامش حرف بزنم

چیزی که تعریفش برای تک تکمون متفاوته ،
و البته من میخوام از جنس آرامش خودم بگم چه بســـــا آرامش شما هم این جنسی باشه !

نمیدونم شما از کدوم دسته اید :
از اون عده آدمایی که قدم زدن زیر بارون اونم توی پیاده روی خلوت و پر درخت آرومتون میکنه

یا مثلا زل زدن به ماه شبــــــ چهارده و شمردن ستاره ها
یا لبــــــــ دریا نشستن و تماشــــای غروبــــــــ

اینا همه آرامش بخشه ولی من میخوام از منــّـــــبع آرامش های خـــــــــودم بگم ،
چیزهایی که منو بیشتر از این حرفـــــــا آرومم میکنن...

 



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 23 مرداد 1392برچسب:, :: 1:9 ::  نويسنده : نرگس بانو        

 

نمیدونم تا بحال از خودتون خسته شدید یا نه ، از خودتــــون ، از یکنواختی زندگی ، خــــلاصه از همـــــــه چی ...

  

 

من که خیلی تجربه کردم ! یه وقتایی دوست دارم همه چیه زندگی رو ول کنم ، بــــــرم یه نقطه دنیا که دست هیـــــچکس بهم نرسه ،
جایی که نه گوشی آنتن بده و نه هیچ چیز دیگه ؛

بعدش مــــــــــن باشم و خـــــــــــــــــبوسهـــــــــــــــــدا ، خلـــــــــــــوته خلوتــــــــــــــــــ  .

من این حال رو قبلا تو خونه ییلاقی پدر بزرگم تجربه کردم ، ولی الان دیگه نمیشه متاسفانهاخم

ولی تازگی ها اون حس بریدن از همه چیز به غیر خدا اومده سراغم

میخوام برم و باشم برا خودم و خدا فقط

اینارو گفتم که برسم به اینکه یه مدت نیستم ، شاید چن روز ، نمیدونم .

هر وقت آروم شد این طوفان زندگی و کشتی دل به ساحل رسید برمیگردم .

مراقب حس های خوبتون باشید .

خدارو لمس کنیم در تک تک نفس هایی که میکشیم .

همیـــــــــــــــــــــــــــن

خداحــــــا فــــــــــــــــظ



یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:, :: 22:52 ::  نويسنده : نرگس بانو        

تازگی ها به رسم نوجوانی هام دست به قلم شدم برای نوشتم یه قصه 

کاری که همیشه عاشقش بودم و اتفاقا اسمش رو گذاشتم شش دانــــــگ دل...

اولش برای پر کردن اوقات فراغتم شروع کردم ولی بعدا تصمیم گرفتم اگرقـــــــابل شد دنبال چاپش باشم. شما هم دعا کنید که قابل بشه .

" قصه ام قصه ی دله ، قصه دل و صاحب دل ، قصه ی تفاوتـــــــــ :

تفاوت رهگذر و صاحبــــــ خانه، تفاوت عشق و وابستگی تفاوت ادعا و واقعیت ...

قصه ی دلی که علارغم ادعای صاحبش شش دانـــــــگش به نام خدانبووود.

قصه ی تجربه استـــــــ ،  تجربه ی یه حس ،  تجربه واقعیت ، تجربه پاره کردن طناب خداااا و افتادن تو چاهه ، تجربه باختن خدا و بـــــــدون خدا شدنه و
البته تجربه لمس مهربونی خداستــــــــــ و بدون خودش نذاشتن ما  "

هنوز اولشـــــــام اگر قووول بدید دعا کنید و قابل بشه منم قووول میدم وقتی تموم شد بعد از تایپ بزارمش تو وبلاگـــــــــ .

اگر هم گاهی لایه قصه حسی رو لمس کردم قووول میدم انتقالش بدم .لبخند

الهی که شش دانگ دلتون به نام خودش باشه...  



جمعه 18 مرداد 1392برچسب:, :: 21:42 ::  نويسنده : نرگس بانو        

سلاااااام

احتمالا بیشــــترتون یا حتـــی به جرات میتونم بگم همتـــــــــــون مناجات با امام زمانه علی فانی با عنوان به طاها به یاسین رو شنیدیــــــــد ؛ تو تلویزیون هر جمعه پخش میشه واتفاقا همه گیر هم هست!

این مناجات اینقدر قشنــــگ و دلبـــــــــر هست که چن نفر به ظاهر غیر معتقد خودشون از من خواستنش بهشون بلوتوث کنم

خلاصه اونایی که شنیدن میفهمن چی میگم اونایی هم که نشنیدن توصیه اکید میکنم دانلود کنن و گوش بدن !!!!!

وامـــــــــــــا تازگی ها یعنی همین چن روز پیش متوجه شدم مث اینکه به طاها به یاسین 2 هم اومده و اتفاقا خیــــــــــــــــــلی هم چیزه معرکه ایه!

رفتم سراغشو ودانلودش کردم بعد زدم رو play وهمه کارامو ول کردم و به دقت بهش گوش دادم ، بزارید راحت باشم باهاتون !
از اول تا آخر شو گریه کردم ، فوووووووووق العاده بود .

واونجایی که من خیلی شمارو دوست دارم و خوبیتونو میخوام تصمیم گرفتم هم معرفیش کنم و هم لینکشو بزارم تا اگر دوست داشتید دانلودش کنید.

هر کلمه و جمله ی این مناجات محشره ولی من شخصا این قطعه ای رو که بهش اشاره میکنم رو خیلی دوست داشتم .

"  امید غریبان تنها کجایی؟

چراغ سر قبر زهرا کجایی؟

تجلی طه، گل اشک مولا، دل آشفته ی داغ آن کوچه ی غم

گرفتار گودال خونین، گرفتار غم های زینب، سیه پوش قاسم

عزادار اکبر گل باغ لیلا، پریشان دست علم گیر سقا

نفس های سجاد، نواهای باقر، دعاهای صادق

کس بی کسی های شب های کاظم

حبیب رضا و انیس غریب جواد الائمه

تمنای هادی، عزیز دل عسکری، پس نگارا بفرما کجایی؟ "

http://bachehayeghalam.ir/audio/quran-prayer/%DA%86%D8%B4%D9%85-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D9%87-%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D9%86-2-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D9%81%D8%A7%D9%86%DB%8C/

حتــــــــــــــــــــــــــــما گوشش بدین بوسه

منم دعا کنید .

برای تشکر هم یه صلوات بفرستید برای تعجیل در ظهور حضرتش



پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, :: 20:11 ::  نويسنده : نرگس بانو        

سلااااااااااااام

قبل از هر حرفی و سخنی " عیــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــد شما مبارکـــــــــــــــــ ــــــــــ " لبخند

واما بریم سر اصـــــل مطلب چشمک امشب شب اول شوال و فردا عید فطره ، عیدی که یکی از اعیاد بزرگ ما شیعه هاست

دیشب گفتم غصه دارم از رفتن رمضان ، الانم میگم ولـــــــــــــــی الان یه حس دیگه هم دارم حس خوشحالی !!!

خوشحالی از بابت چند چــــــــــــــیز : یکی بابت درک ماه رمضون امسال.
 یادمون نره تشکر از خدارو بابت توفق درک ماه رمضونو امسال

دوم بخاطر عیـــــــــــــــد ! میدونید که کلا عید خیـــــــــــــــــــــلی چیز خوبیه :D
و سوم از بابت " نمااااااااز عید فطـــر "

واااااااااااای من عاااااااااااااااااشق نماز عید فطرم ، لذتی که همیشه از این نماز میبرم در کمترنماز مناسبتی دیگه ای درک کردم برای همین بهش میگم نماز عشق البته اینم گفته باشم که این عنوان فقط مال این نماز نیستا . خنده

یه نماز تووووووووپ با کلی حرفای قشنگ با خدا ، نصف لذتشم تو سجده بعد از نمازه ، وقتی سرتو میزاری رو مهر و شروع میکنی به نجوا با عشقت و بهش میگی شرمنده ای بابت همه نامردیات و خوشحالی تو رو بخشیده و خوشحالی که اونو داری وخیلی دوسش داری و اگه یه ریزه هم پر رو باشی مث من میگی خوشحالی که " اونم دوست داره " !

اگه اشکت جاری شد بدون در آغوش خدایی پس برو حالشو ببر که اونجا آغاز عشق بازیته بعد سرتو که بلند میکنی از سجاده آرومی ، چون مطمئنی هم بخشیدتت وهم اونقد مهربون هست که دستتو ول نکنه برای همینه " آرومتر" از همیشه ای .

تو هم نامردی نکنا بهش قول بده ، قول بده بنده خوبی باشی براش اون فقط همینو میخواد ازت ، ولی اینم یادت باشه قول دادی زیر قولت نزنی .

و وقتی از سر سجاده بلند شدی انگار از نو متولد شدی پس برو حالشوووو ببر ، فقط ،  قدر این نعمتم بدووووووووون .

سر سجاده نماز عید فطر و کلا تو تمام لحظه های خداییتون این حقیر رو هم فراموش نکنید ود عابرای ظهورآقا هم یادمون نره . 

و

در آخر یه بار دیگه

عیــــــــــــــــــــــد شمااااااااااااااااااا مبااااااااااااااااااااااارکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  "

 

 



چهار شنبه 16 مرداد 1392برچسب:, :: 22:55 ::  نويسنده : نرگس بانو        

 

امشب سر نماز وقتی یه لحظه به این فک کردم که ماه رمضون تموم شد ناخداآگاه اشکام جاری شد

حتی الان هم بهش فک میکنم نزدیکه گریم بگیره ، حال دلم اصلااااااااا خوب نیست ، حس کسی رو دارم که عزیزش داره ترکش میکنه بدون اینکه یه دل سیر دیده باشش ، حس کسی که از تنها فرصتش نتونسته استفاده کنه

بعد از ماه ها که منتظر اومدن ماه رمضون بودم بدون اینکه بتونم اونجور که باید درکش کنم داره ترکم میکنه .

حالم دلم اصلا خوب نیــــــــــــــ ـــــــــــــست گریه

فقط خدا میتونه آرومم کنه

خدااااااااااااااااااااایا هوای دلمو داشته باش ، ماه رمضان ، شبهای قدر ، بیداری تا سحر ، معنویت فوق العاده سحر ، حس خوب موقع افطار همشون تموم شد ! ولی تو نزار کویر دلم کویر باقی بمونه ، از بارون رحمتت ببار بر دلم که محتاج قطره ای رحمتم .

خدایا دستم بگیر که دستگیری ندارم

به امید پاک شدنمون و پاک موندمون



چهار شنبه 16 مرداد 1392برچسب:, :: 17:28 ::  نويسنده : نرگس بانو        

ترجمه ی آهنگ متن وبلاگم :

Live free زندگی آزاد

به ما در آیه های مقدس گفته شده
که یه روزی زمین بهشت میشه.
ما همه منتظر یک رهبر مشتاق هستیم
تا مسیحیان با مهدی(عج)‌به شکوفایی برسند.
امروزه این دنیا به صلح نیاز داره
و شما میتوانید صدای تقاضای کمک از باتلاق گناه را بشنوید
همه ما به پیروزی شما نیازمندیم
و بعد از ان هر شخص میتونه ازاد زندگی کنه.
یا حسین(ع)…



چهار شنبه 16 مرداد 1398برچسب:, :: 16:49 ::  نويسنده : نرگس بانو        

به نام خدایی که عااااشقشم و تنها سرمـــــ ــــــایه زندگیمه

شاید دیر به دیر دست به قلم بشم ولــــــــ ــــــی وقتی شدم دست خالی نمیرید از کلبه دلم !!!

البته هرچی صاحبش بخواد

 

مواظب خوبی هاتون باشـــــــــــــــید

 

 



صفحه قبل 1 2 صفحه بعد