درباره وبلاگ

بسم الله . گاهی به آدم حس های خاص دست میده مثلا یه وقتایی باتمام وجودت دوست داری خدارو بغل کنی و یه وقت هایی دلت میگیره ازش اینجا جایی است که من راجب حس ها و خاطراتم صحبت میکنم . راجب یه وقتای زندگیم ، یه وقت هایی که خودم و خدا رقمشون میزنیم چون شش دانگ دل من به نام خدااااست . امیدوارم از شنیدنشون لذت ببرید .
آخرین مطالب
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 10
بازدید هفته : 133
بازدید ماه : 230
بازدید کل : 66517
تعداد مطالب : 32
تعداد نظرات : 61
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


اینجا کلبه ی دل من است ، شش دانگش هم به نام خداست .
یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:, :: 1:41 ::  نويسنده : نرگس بانو        

 

نمیدونم تا بحال نشستین با خودتون یه دور عمرتونو مرور کنید یا نه ...

اگه نه توصیه میکنم حتما اینکارو بکنید !

چن وقت پیش به بهانه ای که شاید بعدها راجبش حرف زدم

نشستم پای حساب و کتاب با خودم

پای دودوتا چهارتاهای عمرم

نشستم پای حساب و
به تدریج کل حساب وکتاب عمرمو(البته جاهایی که یادم بود)رودر آوردم

دفترم پر شد

حسابم سنگین تر از اونی بود که فکرشو میکردم

سنگین و گاهی جبران ناپذیر

جاتون خالی توی اون چن شب چه شبایی که با اشک چشم نخوابیدم

از خودم خجالت میکشیدم

از خدا ...

ولی خداروشکر که زود به خودم اومدم

قبل سنگین تر شدن نشستم پای حساب

ان شاالله دفتر حساب تکمیل شد میریم سراغ جبران

دعا کنید توفیق جبران داشته باشیم

*شبی یک ربع از همه ی دنیا بکن
و با یک قلم و کاغذ حساب عمرت را سال به سال دربیار

آرامشی دارد مثال نزدنی

( در مطالب آینده گام های دیگر رسیدن به آرامش رو میگم براتون )



یک شنبه 12 بهمن 1392برچسب:, :: 23:51 ::  نويسنده : نرگس بانو        

امروز صحنه ای رو دیدم وچیزهایی رو شنیدم که...

اولا غصه دارم کرد

وثانیا به فکر و دعا وادارم کرد....

یکی از دوستام که دختر مقید و چادری بود

توی بازار بدون چادر دیدمش

باورم نمیشد

مث خواب بود ، اینقد شوکه شدم که چیزی نداشتم برای گفتن

میدونید چرا این وضعیت رو پیدا کرده بود

چون ازدواج کرده بود

مسخرست

نه؟؟؟‍‍!!!

این اولین مورد نبود

قبلن هم دیدم

دوستانی که بعد از ازدواج :

نمازهاشون آخر وقتی شد ، قضا شد

چادرهاشون دست و پاگیر شد

آرایشهاشون غلیظ شد

فعالیت های فرهنگیشون قطع شد

وووو

ولی چرا؟ واقعا چرا؟ برام جای سوال داره!!!

خالم میگه تاثیر طرفه آدمه

منم قبول دارم ، البته اول خودشونن که ضعیفن و بعد طرفشونه

اتفاق امروز به فکر وادارم کرد

که حواسم به خودم باشه ، ظاهر نباشم ، عمیق بشم تو اعتقاداتم

و مهمتر

تو انتخابم دقت کنم

خدایا من نمیخوام ظاهر باشم ، سست باشم ، چن روزه باشم

میخوام تا آخر عمرم همین باشم
بلکم بالاتر نه پایین تر

خدایا بالم بده بعد ازدواج بپرم نه اینکه تو باتلاق زندگی غرق بشم

 

همسفر خوبی نصیبم کن

همسفری تا بهشت ...



چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:, :: 1:12 ::  نويسنده : نرگس بانو        

       همیشه محرم که میشد خودم رو آماده میکردم برای کللللللی عزاداری و گریه و حال کردن با آقا ...

    ولی هر کی هم نمیدونست خودم خوب میدونستم که همراه همه این حال ها معرفتی نیست

   میدونستم اگر گریه ای هم هست ، سیاه پوشی هم هست ، عزادری هم هست

هست

ولی پشتش معرفت نیست ، عشق نیست 
من عاشق نبودم ...

یه مدت رفتم پی اش ، پی راه کسب معرفت

گفتن زیارت عاشورا ، کتاب ، عزاداری؛اینا راه کسب محبته

ولی من خودمو خوب میشناسم

من باید از نزدیک درک کنم ، باید زیارت کنم

زیارت عاشقم میکنه ، شیفتم میکنه ، پایبندم میکنه

کاری که زیارت امام رضا باهام کرده

برای همین محرم امسال از آقام فقط زیارت خواستم

 

فقط زیارت

باورم نمیشد که دعام مستجاب شده باشه

ولی...

ولی آقام با معرفت تر از این حرفاست

 

در عی

 

ن بی لیاقتی من،  دعوتم کرده

قراره اگر خدابخواد و برات کربلام مهر بخوره ، عید امسال کربلا باشم

عید امسال زیارت برم ، عاشق بشم ، شیفته بشم

دلمو گر

 

ه بزنم به شش گوشه و برگردم

 

دعا کنید برای کربلایی شدنمون

التماس دعا