درباره وبلاگ ![]() بسم الله . گاهی به آدم حس های خاص دست میده مثلا یه وقتایی باتمام وجودت دوست داری خدارو بغل کنی و یه وقت هایی دلت میگیره ازش اینجا جایی است که من راجب حس ها و خاطراتم صحبت میکنم . راجب یه وقتای زندگیم ، یه وقت هایی که خودم و خدا رقمشون میزنیم چون شش دانگ دل من به نام خدااااست . امیدوارم از شنیدنشون لذت ببرید . آخرین مطالب پيوندها نويسندگان |
اینجا کلبه ی دل من است ، شش دانگش هم به نام خداست .
دو شنبه 6 مرداد 1393برچسب:, :: 1:49 :: نويسنده : نرگس بانو
بلخره نظر کرد ... آقای من بلخره نظر کرد ! مدت ها بود دلم لک زده بود براش برا صحن و سراش برا اون گنبد دلبرش از ته خیابون امام رضا برا ایوون طلا, پنجره فولاد , سقاخونه کلا دلم لک زده بود برا صحن انقلاب برای اون ضریحش که دیوانه میکنه هر زائری رو دلم براش یه ذره شده بود بعد کربلا همش خدا خدا میکردم کی میرم مشهد! این اواخر دلخور شدم سر بی محلیاش بهش گفتم باشه با مرام من بد,من بی لیاقت,من بی ارزش ... تو که خیلی مرامت بالاتر از این حرفاست پس چرا هوای دلمو نداری! مگه نمیبینی داره لک میزنه برات پس چرا محل نمیزاری ؟! راستش شب قدر فقط یه لحظه کار خودشو کرد تو زندگی من لحظه ها خیلی وقتا خیلی کارا کردن فقط یه لحظه به معنی واقعی ... الان قراره زائرش باشم , قراره برم پابوس باورم نمیشه و دارم دل دل میکنم برای وصال تو صحن انقلاب دارم پر پر میزنم برای یه بار دیگه دردودل باهاش کاش میشد منم یکی از کبوتراش بودم و تاآخرعمرم تا آخر عمرم دور گنبدش میگشتم و عشق میکردم کاش!!! یه مدت طولانی (حدود40روز) مهمون امام رضام کلید کلبه دلمم دست خودشه!به هر سمتی بازش کرد براتون مینویسم. ان شاالله قسمت آرزومنداش پنج شنبه 2 مرداد 1393برچسب:, :: 6:10 :: نويسنده : نرگس بانو
به نام عشقم , خدای من دیروز توی ماه عسل یه پسرومادرش رو دعوت کرده بودن, مادری که20 سال منتظر تولد فرزندش میشه که پاره تنش سرطان داره این برنامه واقعا به فکر وادارم کرد به این فکر کردم که اگر من جای اون مادربودم چیکارمیکردم؟! بین الطلوعین امروز وقتی داشتم به این موضوع فکر میکردم به این رسیدم که اینجور مشکلات ازما دور نیست بعید نیست آرامش الان زندگیمون آرامش قبل طوفان باشه پس مشکل هست و خواهد بود اصلا شرط بزرگ شدن ما آدما همیناست اینکه من یه زندگی عادی یکنواخت داشته باشم خوب بودن تو این شرایط هنر نیست وقتی دقیق به زندگی نگاه کنیم میبینیم تهش چیه ؟ بعد 50 سال 60 سال و ته تهش دیگه 80 سال میمیریم واین واقعیت زندگیه خب وقتی مردی تو میشی و خدا و نتیجه اعمالت میدونی لذت کجاست؟ اونجایی که بعد یه عمر با وجود همممه مشکلات کنار خدا بودن و بعد از مرگ در آغوشش قرارگرفتن اونجایی که وقتی میری به دیدارش برگرده بگه سلام بندم , خوش اومدی ,مشتاق دیدار واونجا نهایت همه خوشبختی و سعادتته اونجا تهه همه چیه چون خدا خودش تهه همه چیه !!! مهم نیست تو این دوروز دنیا آروم زندگی کنیم یا پرآشوب مهم نیست خوشبختی باشیم یا مثلا بدبخت مهم نیست سلامت باشیم یا مریض باور کنیم مهم نیست , کاش باور کنیم !!! مهم اینکه که طوری زندگی کنیم که زندگی ابدیمون اینو باور کنیم واز خدا بخواییم توی آرامش های زندگیمون بخواییم , که توان تحمل روزهای پرآشوب زندگی رو بهمون بده بخاطر خودش و خودش وخودش ان شاالله
|
|||
![]() |